کیارادکیاراد، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 30 روز سن داره

کیاراد تپلی

تولد دو سالگی با تم باب اسفنجی

سلام چطورید خوبید؟(یک نمونه از احوالپرسی کیاراد) بالاخره تولد دو سالگی من هم با کلی تاخیر و با حضور 70 نفر مهمان عزیز  برگزار شد.شب شلوغ و به یاد ماندنی بود و بابا ،مامان و خاله فرنگم واسه این جشن بسیار زحمت کشیدن.لباسم رو خاله جونم بافته بودن ودرست کردن آماده کردن غذا هم با ایشون بود. بابایی هم طراحی های کامپیوتری و ساخت کلیپ مربوط به تولد رو به عهده داشتن و مامان جونم هم همه ریسه ها و باب اسفنجی ها رو  درست کرده بودن و همه کار دست بود .بنده هم به عنوان مهمترین عضو این گردهمایی از این همه توجه ،کلی ذوق میکردم و خوش میگذروندم . وشمع تولم را با چنان سرعتی فوت میکردم که هیچ دوربینی موفق به...
21 فروردين 1392

روز زیبای تولدت

سلاممممممممممممم 21 دی روز تولد من بود و 2 ساله شدم.ممنون از همتون که بهم لطف داشتید و تبریک گفتید ،منم دوستون دارم خیلی زیاد. تنها کاری که  توی این روز زیبا انجام دادیم رفتیم آتلیه و چند تا عکس گرفتیم .البته نه به این آسونیا که میگم ،خانم عکاس در آستانه کچل شدن بودن از اینهمه بی توجهی بنده و بالاخره موفق شدن چند تا عکس بگیرن. مراسم جشن تولدم هم 5بهمن انشاالله برگزار میشه .آخ جوووووووووووووووووووون تولد                     نمیدونم چطور توی روز به این قشنگی خندم نمی گرفت ...
23 دی 1391

تولدت مبارک عزیزم

                                                                                          عروسک قشنگم ،        رویای رنگارنگم تو این روز بی همتا  &n...
23 دی 1391

یک تشکر ویژه

سلام دایی منصور عزیزم می خواستم از این طریق ازتون یک تشکر درست و حسابی کنم و اینکه بگم ممنون که وقت گذاشتین و واسم چیزهای خوب خوب نوشتین . همیشه توی این فکر بودم که سخنوری من به کی رفته و از این اصل مهم و ثابت شده در زندگی که حلال زاده به داییش میره غافل شده بودم ....بازم مرسی و I LOVE YOU         چاکرتیم دایی جون ...
13 دی 1391

یه ماجرای با مزه

باز هم سلام ...جونم واستون بگه که... سه روز پیش که رفتیم خونه عزیزجون ،به من گفتن که کیاراد جون من میخواستم واستون نخود بخرم اما فراموش کردم(منم مثل قبیله برره از نخود خیلی خوشم میاد) بنده هم یه هویی گفتم خودم نخود دارم واسم یه ساعتی بخرید !!!!عزیزجون دوباره گفتن ساعت می خوای چیکار ؟من همینطور که اشاره میکردم گفتم می خوام کنم به دستم .....همه اعضای خانواده  از این جمله بنده که بصورت فی البداهه بیان شده بود تعجب کردن و زدن  زیرخنده .....     ...
1 دی 1391

حاج آقا کیاراد

سلام خوش آمدید چند وقتی بود که آقا جونم واسم این لباسها رو از مکه آورده بودن و من فرصت نکرده بودم با هاشون عکس بگیرم .خلاصه اینکه یه روز پوشیدم و کلی عکس گرفتم بعد هم حسابی رفتم توی حس و شروع به موعظه کردم.امیدوارم شما هم از تصاویر خوشتون بیاد . ...
30 آذر 1391

دکتر کیاراد

سلام نی نی های خوشمل چند وقت پیش که سرما خوردم و رفتم دکتر خیلی گریه کردم .آقای دکتر به سختی منو معاینه کرد .متاسفانه تبم قطع نشد و مجبور شدم دوباره به دکتر مراجعه کنم ،اما اینبار توی مطب گریه نکردم و فقط هنگام معاینه گریم گرفت . چند روز بعد که برای بار سوم مجبور شدم پیش آقای دکتر برم و همینکه موضوع  رو از زبان مامانم فهمیدم اصرار کردم که زود بریم  دکتر.... و اونجا بود که با معاینه گوش و قلب آشنا شدم و بعد از آن گاهی وقتا هوس می کنم که دکتر بشم و باباجونم رو معاینه کنم.    با تمرکز کامل مشغول معاینه ام آقای دکتر در حال خروج از اتاق عمل    آقای دکتر عمل موف...
30 آذر 1391