آغاز سفرهای کیاراد
سلام به همه دوستان گلممممممممممممممم
بالاخره من به سن قانونی سفر رفتن رسیدم بنا به برخی دلایل (اصلا فکر نکنید برای راحتی خودشون این کار رو با من کردن) تا این سن بنده غیر از یک سفر به شیراز دیگه جایی نرفتم ،و حالا که رفتم و برگشتم خوشحالم و یک تجربه خیلی خوب در زندگی شخصی من محسوب می شود . به گفته والدینم در طول سفر مخصوصأ ساعت های طولانی که توی ماشین بودیم بسیار پسر خوبی بودم و بارها مورد تشویقشون قرار گرفتم . الان که فکرشو می کنم خودم هم تعجب می کنم از اینهمه متانتی که به خرج دادم .چند تا از جمله های جالب و خلاقانه ام در طول سفر رو واستون مینویسم: وقتی در شهر قم از حرم حضرت معصومه بیرون اومدم به بابام گفتم :الان که از اینجا بریم به من میگن کیاراد مشهدی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟!!!!!!!!!! دیگه اینکه هنوز به رشت نرسیده بودیم که با خودم فکری کردم و گفتم :حالا که میرم رشت بچه ها بهم می گن کیاراد رشتی ؟؟!! نظرات دیگران در موردم خیلی مهمه. و اولین صبحی که در رشت از خواب بیدار شدم دست گرفتم به سرم و گفتم مامان پشت سرم صاف شده (قیافه ام شبیه رشتی ها شده؟) از وقتی هم که پا به مشهد گذاشتم به هر کسی که باهام تماس می گرفت می گفتم الو الو من کیاراد مشهدی هستم....
بقیه عکسها در ادامه مطلب عزیزان
پارکی در یزد
حرم حضرت معصومه
جمکران
آسیاب های بادی
بلال رشت
انزلی با سپهر جون
شالیزاردر نزدیکی محله گلسار رشت
لبخندی ویژه در مزرعه چای
سوار بر اسب سفید ماسوله